ویزیتلغتنامه دهخداویزیت . (فرانسوی ، اِ) دیدار. بازدید. || (اصطلاح پزشکی ) عیادت بیمار از طرف پزشک . || (اصطلاح پزشکی ) پایمزد پزشک . حق القدم .
ویزیتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بررسی پزشکی برای ارزیابی سلامت فرد یا تشخیص نوع بیماری او.۲. پولی که پزشک در ازای معاینۀ فرد دریافت میکند.
ویزیت کردنلغتنامه دهخداویزیت کردن .[ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دیدار کردن . بازدید کردن . || (اصطلاح پزشکی ) عیادت کردن پزشک از بیمار.
ویزیتورفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکسی که با مراجعه به افراد، سازمانها، یا ارگانهای مختلف برای فروش کالا یا خدمات یک مؤسسه تبلیغ میکند.
ویزیت کردنلغتنامه دهخداویزیت کردن .[ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دیدار کردن . بازدید کردن . || (اصطلاح پزشکی ) عیادت کردن پزشک از بیمار.
ویزیتورلغتنامه دهخداویزیتور. [ تُرْ ] (فرانسوی ، ص ) دیدارکننده . || کسی که از طرف مؤسسات داروسازی و داروفروشی به ملاقات پزشکان رود و نمونه های داروهای جدید را به آنان ارائه دهد ت
بازاریابواژهنامه آزاد"فروشنده" "ویزیتور" "نماینده فروش یک شرکت تولیدی یا بازرگانی" "شخصی که دارای شغل و حرفه ی فروشِ یک یا مجموعه ای از کالا" "پیگیر کننده متداوم برای فروش کالا یا