26 فرهنگ

7837 مدخل


ویر

vir

۱. حافظه: ◻︎ بپرسید نامش ز فرخ‌هجیر / بگفتا که نامش ندارم ز ‌ویر (فردوسی: ۲/۱۶۱).
۲. فهم؛ ادراک؛ هوش: ◻︎ یکی تیزویری‌ست و بسیاردان / کز او نیست احوال گیتی نهان (لبیبی: شاعران بی‌دیوان: ۴۸۸).
۳. بهره: ◻︎ نه گهواره دیدم نه پستان نه شیر / نه از هیچ خوشی مرا بود ویر (فردوسی: ۱/۲۲۹ حاشیه).

۱. فریاد، ناله
۲. ادراک، استنباط، درک، فهم، هوش
۳. بهخاطرسپاری، حافظه، یادگیری
۴. میل، ویار، هوس

fad, fancy, fit, humor, impulse, impulsion, memory, mood, remembrance, senses, understanding, whim, whimsicality, yen