ویسلغتنامه دهخداویس . (اِ) در اوستایی به معنی ده و قریه است . ده و طایفه و قبیله : میر ویس ؛ بزرگ قبیله . در زمان ساسانیان شاهزادگان را ویسپهر [ ویسپور ] یعنی زاده ٔ خانواده ٔ
ویسلغتنامه دهخداویس . [ وَ ] (ع اِ) وای . کلمه ای است که در محل رأفت و استملاح کودکان مستعمل شود. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || درویشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فقر. (اق
ویسلغتنامه دهخداویس . [ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز با 100 تن سکنه . زیارتگاهی به نام اویس قرنی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
ویسلغتنامه دهخداویس . [ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ویثرلغتنامه دهخداویثر. [ وَ / وِ ث َ ] (اِ) گل سفید را گویند مطلقاً، خواه پنج برگ باشد خواه صدبرگ ، و به کسر ثالث هم گفته اند. (آنندراج ) (برهان ).
وَثَاقَفرهنگ واژگان قرآنوسیله ی بستن (مراد از شد وثاق در عبارت "حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّواْ ﭐلْوَثَاقَ "اسير گرفتن و محکم بستن آنان است )
ویثرلغتنامه دهخداویثر. [ وَ / وِ ث َ ] (اِ) گل سفید را گویند مطلقاً، خواه پنج برگ باشد خواه صدبرگ ، و به کسر ثالث هم گفته اند. (آنندراج ) (برهان ).
بیلبائولغتنامه دهخدابیلبائو. [ ءُ ] (اِخ ) کرسی ایالت ویثکایا در شمال اسپانیا نزدیک خلیج بیسکی ، شهر عمده ٔ ایالات باسک و دومین بندر بزرگ اسپانیا.فولادسازی و کشتی سازی دارد. معادن
طاق مدنیلغتنامه دهخداطاق مدنی . [ ق ِ م َ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از طاق عمارت : نکنی گر سفر مکه ویثرب چه غم است طاق درگاه ضرور است که باشد مدنی .واعظ قزوینی (از آنندراج )
طحمةلغتنامه دهخداطحمة. [ طَ م َ ] (ع اِ) طحمةالوادی ؛ بهترین جای از وادی و معظم آن . || طحمةالسیل و طحمةاللیل کذلک ویُثلّث فی الکل . || گروه مردم . || طحمةالفتنة؛ دوادوش مردمان