وکورلغتنامه دهخداوکور. [ وُ ] (ع مص ) به آشیانه درآمدن مرغ . وکر. || (اِ) ج ِ وکر، به معنی آشیانه ٔ مرغ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آشیانه ٔ مرغ ،گو مرغ نباشد در وی . (آنندراج ). رجوع به وکر شود.
وقورلغتنامه دهخداوقور. [ وَ ] (ع ص ) آهسته . || بردبار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). باوقار.(اقرب الموارد). مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) در خانه بنشستن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رجوع به وقورة شود.
یوقورلغتنامه دهخدایوقور. [ی ُ قُرْ ] (ترکی ، ص ) یوغور. یغور. گنده . بزرگ . گردن کلفت . زمخت . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یغور شود.
وکرلغتنامه دهخداوکر. [ وَ ] (ع مص ) مهمانی بنای نو دادن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مشت بر بینی کسی زدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و این تصحیف وکز نیست . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || به آشیانه درآمدن مرغ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || برجستن کودک
میملغتنامه دهخدامیم . (اِ) نام حرف بیست وهشتم از الفبای فارسی و بیست وچهارم از الفبای عربی . رجوع به «م » شود.- اصحاب المیم ؛ آنهائی که مطالب و اسرار و گنجینه های مخفی را جستجو میکنندزیرا نخستین حرف این کلمه «م » است . (دزی ج 2 ص
کشخانلغتنامه دهخداکشخان .[ ک َ / ک ِ ] (ص ، اِ) دیوث و دیوث شخصی را گویند که زن او هرچه خواهد کند و او چشم از آن پوشیده دارد. (از برهان ). ج ، کشاخنه . کشیخان . در عربی زن جلب و بی غیرت در حق زن ، کشخنة، کشخان خواندن کسی را و النون زائدة، یکشیخ ، زن جلب خواندن
خضابلغتنامه دهخداخضاب . [ خ ِ ] (ع اِ) وسمه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). || حنا و گلگونه . (ناظم الاطباء) : اندر انواع خضابها. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || رنگ حنا و وسمه در موی سر و ریش و رنگ حنا در دست و پا. (ناظم الاطباء) : چو
چاهلغتنامه دهخداچاه . (اِ) معروف و به عربی بئر خوانند. (برهان ). ترجمه بئر. (آنندراج ). گودی دایره ای عمیقی که در زمین جهت بیرون آوردن آب و جز آن کنند. مغاک . چال . (ناظم الاطباء). گودالی که در آن آب زاینده باشد. و مجازاً آب آن را هم گویند. (فرهنگ نظام ). بِئر. جُب . جُرموز. خَفیة. رَجَم . ر
هاروکورلغتنامه دهخداهاروکور. [ رُ ] (اِخ ) ادموند. رمان نویس ، شاعر و مخترع دراماتیک فرانسوی که در سال 1856 م . در بورمون متولد شد. نخستین اثر وی افسانه ٔجنس ها اشعار هیستریک که از سال 1883م . با نام مستعار «سیر دو شامبلی » انتش
موکورلغتنامه دهخداموکور. [ کُرْ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح گیاه شناسی ) موکر. کفک هائی که به سرعت در سطح مواد غذایی در مجاورت هوا پدید می آیند زیرا که هاگهای آنها همیشه در هوا پراکنده است . (از گیاه شناسی گل گلاب ص 160).
توکورلغتنامه دهخداتوکور. (اِخ ) دهی از دهستان تکمران است که در بخش شیروان شهرستان قوچان واقع است و 412 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).