وَصَّيْنَافرهنگ واژگان قرآنسفارش کردیم (کلمه وصيت به معناي اين است که عملي را به ديگري پيشنهاد کني ، پيشنهادي که همراه با پند و اندرز باشد)
وَحْيِنَافرهنگ واژگان قرآنوحی کردن ما - وحی ما (وحي در اصل به معناي اشاره سريع است البته اشاره اي از جنس کلام و به صورت رمزگويي .به همين جهت ازاين كلمه در القاي معنا به نحو پوشيده از اغي
وَلِيُّنَافرهنگ واژگان قرآنصاحب اختيارشما- سرپرست شما- دوست اداره کننده ی امور شما(کلمه ولي از ماده ولايت است ، و ولايت در اصل به معناي مالکيت تدبير امر است ، مثلا ولي صغير يا مجنون يا سف
وصفناردلغتنامه دهخداوصفنارد. [ وَ ف ِ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان غار بخش ری شهرستان تهران کنار راه شوسه و راه آهن رباطکریم . موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 739 تن است
وارنالغتنامه دهخداوارنا. (اِخ ) وارنه . بندری است در بلغارستان در کنار دریای سیاه دارای 77800 تن سکنه درسال 1444 م . لهستانیها و مجارستانیها در آنجا از عثمانیها شکست خوردند. در ا
وصفناردلغتنامه دهخداوصفنارد. [ وَ ف ِ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان غار بخش ری شهرستان تهران کنار راه شوسه و راه آهن رباطکریم . موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 739 تن است
دخوارلغتنامه دهخدادخوار. [ ] (اِخ ) عبدالرحیم علی بن حامد ملقب به مهذب الدین . او راست : مختصر حاوی محمدبن زکریا. ابن ابی اصیبعه گوید او از بزرگان و یکه تازان زمان خود بود وصناعت
متفننلغتنامه دهخدامتفنن . [ م ُ ت َ ف َن ْن ِ ] (ع ص ) رجل متفنن ؛ مرد ذوفنون . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مرد ذوفنون که دارای علوم و فنون وصنایع گوناگون باشد. (ناظم الاطب
شاهین دژلغتنامه دهخداشاهین دژ. [ دِ ] (اِخ ) (بخش ) نام یکی از بخشهای شهرستان مراغه . آب آن از چشمه سار ورودخانه های زرینه رود (جغتو) و رود ساروق نیز در این بخش جریان دارد. محصول آن
طرف الظللغتنامه دهخداطرف الظل . [ طَ رَ فُظْ ظِل ل ] (ع اِ مرکب ) در تداول عارفان کنایه ازمفارقت هیولی از صورت است : و صارت الشمس فوق رؤوسنا اذ وصلنا الی طرف الظل ...؛ و آفتاب بالا