ورخوردنلغتنامه دهخداورخوردن . [ وَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) برخوردن . ملاقی شدن . (غیاث اللغات ). نگریستن و دچار شدن وروبرو گشتن و ملاقات کردن و یافتن . (ناظم الاطباء).
واخواستفرهنگ انتشارات معین(خا) (مص مر.) 1 - بازخواست ، اعتراض . 2 - برگشت ؛ اعتراض دارندة چک یا برات هنگامی که با عدم وصول روبرو شود.
واخوانفرهنگ انتشارات معین(خا) (اِ.) 1 - دوباره خواندن . 2 - مقابلة کتب ، مطابقه . 3 - امتحان درستی و نادرستی دو قپان .
ورخوردنلغتنامه دهخداورخوردن . [ وَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) برخوردن . ملاقی شدن . (غیاث اللغات ). نگریستن و دچار شدن وروبرو گشتن و ملاقات کردن و یافتن . (ناظم الاطباء).
هيکلدیکشنری عربی به فارسیشاسي اتوميل , اسکلت , کالبد , لا شه کشتي , کشتي , بدنه کشتي , تنه کشتي , کشتي سنگين وکندرو , باسنگيني ورخوت حرکت کردن , بزرگ بنظر رسيدن , پوست , قشر , پوست ميوه