ووش تختهواژهنامه آزاد(بضم و و بکسر ت و سکون خ و بکسر ت):واژه ای که در بیان تعجب می آید.ازی والّا هم می گویند. مانند وا!
واشوندهلغتنامه دهخداواشونده . [ ش َ وَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) بازشونده : قشع؛ ابر پراکنده رونده و گشاده و واشونده از هوا. (منتهی الارب ). و رجوع به بازشونده شود.
هرچواژهنامه آزادهرچ ووش ووش. نام حیوانی افسانه ای است، در افسانه های روستای حصار حسینی بجنورد. این حیوانات افسانه ای (نر و ماده) که شبیه انسان هایی قدبلند و سفیدند و اندامشان ع
ردگونلغتنامه دهخداردگون . [ رُ دُ گُن ْ ] (اِخ ) نام زن ووشتاسپ پسر ارشام و پسرعموی کوروش بزرگ و مادر داریوش اول است . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 952، 1625، 1631 شود.
تاریوشلغتنامه دهخداتاریوش . (اِخ ) بزبان مصری ، داریوش . پیرنیا در نام و نسب داریوش اول آرد: اسم این شاه را چنین نوشته اند، در کتیبه های هخامنشی : «دارَی َوُوش » یا «دَرْیاووش »،
داریوش اوللغتنامه دهخداداریوش اول . [ دارْ ش ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) نام و نسب : اسم این شاه در کتیبه های هخامنشی داری ووش یا دارای واوش ، بزبان بابلی دریاووش و در کتیبه های مصریان بزبان م