وهبلغتنامه دهخداوهب . [ وَ هََ ] (اِخ ) ابن وهب ، مکنی به ابوالبحتری . یکی از اصحاب امام جعفر صادق است .
وهبلغتنامه دهخداوهب . [ وَ هََ ] (اِخ ) پدر آمنه مادر رسول خدای (ص )، جد مادری پیامبر اکرم . رجوع به وهب بن عبدمناف شود.
وهبلغتنامه دهخداوهب . [ وَ هََ ] (ع مص ) وَهب . هبة. بخشیدن چیزی را. (منتهی الارب ). بخشیدن بدون عوض . (اقرب الموارد). || (اِمص ) بخشش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
وهبلغتنامه دهخداوهب . [ وَ ] (ع مص ) وَهَب . هبة. بخشیدن چیزی را.(منتهی الارب ) (آنندراج ). بخشیدن . (ترجمه ٔ علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (اقرب الموارد). دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). دادن بدون عوض . بخشیدن بدون عوض . (از اقرب الموارد). || چیره شدن بر کسی در نبرد. (منت
وهبلغتنامه دهخداوهب . [ وَ هََ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن طاراذ، مکنی به ابوسعید. رجوع به ابوسعید وهب ... شود.
وب سطحیsurface web, crawlable web, public web, visible web, indexable web, clearnetواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از محتوا در جهانوب که میتوان آن را با موتورهای جستوجوی عادی نمایهسازی کرد
وبباتweb bot, web spider, web crawler, web robotواژههای مصوب فرهنگستانبرنامه یا دستورگانی برای نمایهسازی وبگاهها که بهمنظور مرور صفحات وب جهانی بهصورت سامانمند نوشته شده است
وبِ عمیقdeep web, undernet, invisible webواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات و دادههای اینترنتی که خواسته یا ناخواسته از دید موتورهای جستجو مخفی و غیرقابل دسترسی است متـ . نهانوب hidden web ژرفنِت deepnet
میزبانی وبweb hostingواژههای مصوب فرهنگستانایجاد و ادارۀ فضایی که دارای یک یا چند کارساز یا وبگاه باشد تا کاربران بتوانند صفحات وب خود را در آن درج کنند
وهبیلغتنامه دهخداوهبی . [ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به وهب . هر چیز بخشیده شده از جانب خدا. (فرهنگ فارسی معین ).
حسین وهبیلغتنامه دهخداحسین وهبی . [ ح ُ س َ وَ هََ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ گیچه چی زاده رومی متخلص به وهبی قاضی حلب بود وعزل شده ، در 1149 هَ . ق . درگذشت . دیوان شعر و «سورنامه » به نظم ترکی دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص <span class="hl"
قاضی وهبلغتنامه دهخداقاضی وهب . [ وَ هََ ] (اِخ ) ابن وهب ، مکنی به ابوالبختری . رجوع به الانساب سمعانی و رجوع به ابوالبختری وهب بن وهب شود.
ابن وهبلغتنامه دهخداابن وهب . [ اِ ن ُ وَ هََ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن وهب بن مسلم . از غیر نژاد عرب و یکی از بزرگترین شاگردان مالک بن انس . مولد او به مصر در سال 124 هَ . ق . در 148 نزد مالک رفت و تا وفات او با وی بود و پس از آ
قاضی ابوالبختریلغتنامه دهخداقاضی ابوالبختری . [ اَ بُل ْ ب َ ت َ ] (اِخ ) وهب بن وهب . رجوع به ابوالبختری وهب شود.
ابومحمدلغتنامه دهخداابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن وهب . رجوع بعبداﷲبن وهب بن مسلم ، و رجوع به ابن وهب ابومحمد... شود.
ابومحمدلغتنامه دهخداابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن وهب بن مسلم معروف به ابن وهب . رجوع به ابن وهب ... و رجوع بعبداﷲ... شود.
ابوسنانلغتنامه دهخداابوسنان . [ اَ س ِ ] (اِخ ) اسدی . نام او وهب بن عبداﷲ یا عبداﷲبن وهب یا وهب بن محصن صحابی بدری است و او اول کس است که بیعت رضوان یعنی بیعت تحت شجره کرد و به سال 5 هَ . ق . درگذشت .
وهبیلغتنامه دهخداوهبی . [ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به وهب . هر چیز بخشیده شده از جانب خدا. (فرهنگ فارسی معین ).
شوهبلغتنامه دهخداشوهب . [ ش َ هََ ] (ع اِ) خارپشت یاخارپشت نر. (ناظم الاطباء). قنفذ. (اقرب الموارد).
احساء بنی وهبلغتنامه دهخدااحساء بنی وهب . [ اَ ءِ ب َ وَ هََ ] (اِخ ) در پنج میلی مَرْتَمی بین قرعا و واقصة سر راه حاج است و در آن برکه ای و نه چاه کوچک و بزرگ است . (معجم البلدان ).
ابووهبلغتنامه دهخداابووهب . [ اَبو وَ هََ ] (اِخ ) الجشمی . صحابی است و نام او دیلم بن الهوشع است . و عقیل بن شبیب از او روایت کند.