وهاصلغتنامه دهخداوهاص . [ وَهَْ ها ] (ع ص ) بسیارعطا. (منتهی الارب )(آنندراج ). معطاء. (اقرب الموارد). بسیار بخشنده .
وهاسلغتنامه دهخداوهاس . [ وَهَْ ها ] (ع ص ) فعال است برای مبالغه . (اقرب الموارد). || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
وَاصِبٌفرهنگ واژگان قرآندائمي و شديد - واجب و لازم (کلمه وصب در اصل به معناي بيماري مزمن و غير قابل علاج است وصب وصوبا يعني دايم شد دايم شدني ، و وصب الدين يعني دين ، واجب و لازم شد ،
عطالغتنامه دهخداعطا. [ ع َ ] (ع اِمص ، اِ) عطاء. دهش . (منتهی الارب ). دادن بخشش را. (از اقرب الموارد). ضد منع. انعام . بذل . حِباء. حَبوة. داشن . دهش . دهشت . دهشته سَیب صفد.
وَاصِبٌفرهنگ واژگان قرآندائمي و شديد - واجب و لازم (کلمه وصب در اصل به معناي بيماري مزمن و غير قابل علاج است وصب وصوبا يعني دايم شد دايم شدني ، و وصب الدين يعني دين ، واجب و لازم شد ،