ونیلغتنامه دهخداونی . [ وَ نا ] (ع اِمص ) ماندگی . || سستی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) مانده گردیدن و سست شدن .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به وَنْی شود.
ونیلغتنامه دهخداونی . [ وَن ْی ْ ] (ع مص ) سست شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ). مانده گردیدن و سست شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آن
ونیلغتنامه دهخداونی . [ وِ نی ی / وُ نی ی ] (ع مص ) مانده گردیدن و سست شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
زلغتنامه دهخداز. (حرف ) صورت حرف سیزدهم است از حروف هجا و در حساب جُمَّل آن را به هفت دارند و در شمار ترتیبی نماینده ٔ عدد 13 است و نام آن زاء، زای ، زی و ز است . و آن را در
سوختنلغتنامه دهخداسوختن . [ ت َ ] (مص ) اوستا ریشه ٔ ساوچ ، سئوکایاهی (روشن کردن )، ساوکا «اتر» (شعله ٔ آتش )، «سائوکنت » (سوخته )،پهلوی «سوختن « » سوچیشن » ، هندی باستان ریشه ٔ
خونابهلغتنامه دهخداخونابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) آب با خون آمیخته . (یادداشت بخط مؤلف ). || آب مانندی که محتوی از خون و شیرباشد و به اصطلاح علمی فرنگ سرم گویند. || اشک خونین
احمدآبادلغتنامه دهخدااحمدآباد. [ اَ م َ ] (اِخ ) حاکم نشین ناحیتی است بهمین نام در هندوستان تابع حکومت بمبئی . این شهر در کنار نهر سابرمتی در پنجاه میلی شمال خلیج کمبای و 309 میلی ش
جلغتنامه دهخداج . (حرف ) حرف ششم است از حروف الفبای فارسی و حرف پنجم از حروف هجای عرب و حرف سوم از حروف ابجد و بحساب جُمَّل نماینده ٔ عدد سه است . و نزد لغویان و اهل صرف و نح