ودیکةلغتنامه دهخداودیکة. [ وَ ک َ ] (ع ص ) ماکیان فربه باپیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرغ چاق . (اقرب الموارد). || (اِ) آرد که به چربش آمیخته مانند حریره سازند. (منتهی الارب
ودیکلغتنامه دهخداودیک . [ وَ ] (ع ص ) دجاجة ودیک ؛ ماکیان فربه پیه ناک . (آنندراج ) (منتهی الارب )(اقرب الموارد). مرغ چاق . (از اقرب الموارد). ماکیان فربه چربش ناک . (ناظم الاطب
ونیزلغتنامه دهخداونیز. [ وِ ] (اِخ ) وندیک . بندقیه . (یادداشت مرحوم دهخدا). شهری است در ایتالیا که در میان قسمت کم عمق دریای آدریاتیک و بر روی چندین جزیره ٔ کوچک مجتمع بنیان نه