ولگردیلغتنامه دهخداولگردی . [ وِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل ولگرد. در تداول ، هرزه گردی . آوارگی . بی کاری . بی خانمانی .
trampدیکشنری انگلیسی به فارسیولگردی، ولگرد، اواره، اسمان جل، فاحشه، اوارگی، صدای پا، با پا لگد کردن، با صدا راه رفتن، پیادهروی کردن، اوره بودن، ولگردی کردن