ولایالغتنامه دهخداولایا. [ وَ ] (ع اِ) ج ِ وَلیّة، و آن توشه ای است که زن جهت مهمانی فرودآینده مهیا کند. (از منتهی الارب ). || پشماگند یا آنچه زیر پشماگند گسترند. (اقرب الموارد)
ولایاتلغتنامه دهخداولایات . [ وَ / وِ ] (ع اِ) ج ِ ولایة (ولایت ). (اقرب الموارد). رجوع به ولایة و ولایت شود.- ولایات ثلاث ؛ ملایر و نهاوند و تویسرکان . (جغرافیای غرب کیهان ).
ولایتفرهنگ انتشارات معین(وَ یَ) [ ع . ولایة ] (اِ.)1 - بخش هایی از یک کشور که یک نفر والی بر آن ها فرمانروایی کند. 2 - شهرستان . ج . ولایات .
ولایاتلغتنامه دهخداولایات . [ وَ / وِ ] (ع اِ) ج ِ ولایة (ولایت ). (اقرب الموارد). رجوع به ولایة و ولایت شود.- ولایات ثلاث ؛ ملایر و نهاوند و تویسرکان . (جغرافیای غرب کیهان ).
تترانیلغتنامه دهخداتترانی . [ ت ُ ] (اِخ ) یکی از ولایات آسیای صغیر در زمان پادشاهی اردشیر دوم . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1099 شود.