ولائحلغتنامه دهخداولائح . [ وَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ ولیحة، به معنی غراره و خنور. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
وَلَايَةُفرهنگ واژگان قرآنیاری دادن - سرپرستی و تدبیر امور- دوست داشتنی که همراه با تدبیر امور باشد(ولايت در اصل به معناي مالکيت تدبير امر است ، مثلا ولي صغير يا مجنون يا سفيه ، کسي است
وَلَايَتِهِمفرهنگ واژگان قرآندوستی و اداره امور آنان (ولايت در اصل به معناي مالکيت تدبير امر است ، مثلا ولي صغير يا مجنون يا سفيه ، کسي است که مالک تدبير امور و اموال آنان را به عهده دارد.
وشائحلغتنامه دهخداوشائح . [ وَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ وشاح [ وِ / وُ ]. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به وشاح شود.
وضائحلغتنامه دهخداوضائح . [ وَءِ ] (ع اِ) ج ِ وضیحة. (منتهی الارب ). به معنی چارپایان . (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به وضیحة شود.
ولیحةلغتنامه دهخداولیحة. [ وَ ح َ ] (ع اِ) غراره و خنور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، ولیح ، ولائح . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
وَلَايَةُفرهنگ واژگان قرآنیاری دادن - سرپرستی و تدبیر امور- دوست داشتنی که همراه با تدبیر امور باشد(ولايت در اصل به معناي مالکيت تدبير امر است ، مثلا ولي صغير يا مجنون يا سفيه ، کسي است
وَلَايَتِهِمفرهنگ واژگان قرآندوستی و اداره امور آنان (ولايت در اصل به معناي مالکيت تدبير امر است ، مثلا ولي صغير يا مجنون يا سفيه ، کسي است که مالک تدبير امور و اموال آنان را به عهده دارد.
وشائحلغتنامه دهخداوشائح . [ وَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ وشاح [ وِ / وُ ]. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به وشاح شود.