وقیعتلغتنامه دهخداوقیعت . [ وَ ع َ ] (ع اِمص ) غیبت مردم . (از اقرب الموارد). || ملامت و عیب گویی از عقب مردم ، و غمازی . (غیاث اللغات از منتخب ): زبانها به وقیعت او در مجلس سلطا
وقیعتفرهنگ انتشارات معین(وَ عَ) [ ع . وقیعة ] (اِ.) 1 - آسیب جنگ ، کارزار. ج . وقایع . 2 - غیبت ، بدگویی .
وَقَعَتِفرهنگ واژگان قرآنواقع شد - به وقوع پيوست - فرا رسيد (در اصل وَقَعَتْ بوده که به دلیل تقارن با حرف ساکن دار کلمه بعد حرکت گرفته است)
ودیعتلغتنامه دهخداودیعت . [ وَ ع َ ] (از ع اِمص ، اِ) ودیعة. امانت . (غیاث اللغات ). امانت و زنهار و هر چیزی که به کسی بسپارند و در نزد وی امانت گذارند و با نهادن و سپردن و گذارد
وضیعتلغتنامه دهخداوضیعت . [ وَ ع َ ] (ع اِ) مأخوذ از وضیعة عربی ، آنچه از چیزی کم کنند و فروافکنند. || بهای کم کرده . رجوع به وضیعة شود.
وقیعةلغتنامه دهخداوقیعة. [ وَ ع َ ] (ع اِ) وقیعت . آسیب کارزار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). صدمه ٔ جنگ . (اقرب الموارد). || خنور از شاخ خرما که در وی جامه و جز آن نهند. (منتهی الا
تأریثلغتنامه دهخداتأریث . [ت َءْ ] (ع مص ) ورغلانیدن بعضی را بر بعضی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برغلانیدن و برانگیختن . (آنندراج ). شر انگیختن میان قومی . (تاج المصادر بیه
تضریبلغتنامه دهخداتضریب . [ ت َ ] (ع مص ) زدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نوشیدن شیر دوشیده ٔ بعد آبستن . (منتهی الارب ). || نوشیدن شیر آمیخته شده
مکیدتلغتنامه دهخدامکیدت . [ م َ دَ ] (ع اِمص ، اِ) بداندیشی . (غیاث ). کید و مکر و فریب و خدعه . (ناظم الاطباء). مکیدة. سگالش . بدسگالی . دستان . حیله گری . (از یادداشت به خط مرح