تلغتنامه دهخدات . (حرف ) چهارمین حرف الفبای پارسی و سومین حرف الفبای تازی و حرف بیست و دوم از ابجد است واز حروف مسروری و از حروف هوائی است و از حروف شمسیه و ناریه و هم از حرو
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن المفلح الطرابلسی الشامی ، مکنی به ابن منیر. در سنه ٔ 473 هَ .ق . در طرابلس که از بلاد شام است تولد یافته و بنام جدش که احمدبن مفلح ب
بالیدهلغتنامه دهخدابالیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نموکرده . بلندشده . (ناظم الاطباء). گوالیده . یافع. هرچیز که ببالا بلند باشد.باسق ، درخت یا مردی باشد که ببالا بلند باشد. (اوبهی ).