وقدةلغتنامه دهخداوقدة. [ وَ دَ ] (ع مص ) مَرّه است از وقود. (اقرب الموارد). || (اِ) سخت ترین گرما، و آن ده روز است ، یا نصف ماه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). غایت
وقدهفرهنگ انتشارات معین(وَ دَ) [ ع . وَقúدَة ] (اِ.) 1 - گرمای سخت ، حرارت سوزان . 2 - یک باره شعله ور شدن .
افروخته شدنلغتنامه دهخداافروخته شدن . [ اَ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) روشن شدن . شعله ور گردیدن . شاد شدن . گلگون گردیدن . وقدة. توهج . وقد. توقد. وقود. (تاج المصادر بیهقی ) (المصاد
حرةلغتنامه دهخداحرة. [ح ِرْ رَ ] (ع اِمص ) تشنگی . عطش : در وقت حره ٔ حرب و وقدة آتش ... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 295).