وقتیلغتنامه دهخداوقتی . [ وَ ] (ق ) هنگامی . زمانی . (ناظم الاطباء) : اگر شمارا وقتی به طرف هند عزیمت و حرکتی اتفاق افتد... (سلجوقنامه ٔ ظهیری چ خاور ص 11 از فرهنگ فارسی معین ).
وقتی که سیل آمد، آنها داشتند چه (کار) میکردند؟گویش اصفهانی تکیه ای: vaxdi seyl beme, nuhâ dardešun čekâr-ešun aka? طاری: vaxdi seyl buma, edin če-šun kâr aka? طامه ای: vaxdi ke ow seyl bome, nuhâ dârdšun čekâr-šun-e ke.
قمر در عقربواژهنامه آزادوقتی ماه وارد برج قمر که یکی از صور فلکی است می شود می گویند قمر در عقرب است کنایه از وخامت اوضاع
تلسکینواژهنامه آزادوقتی دست انسان به مربا یا خوراکی که حالت چسبندگی دارد,برخورد کند و چسبنده شود,می گوییم:دستت تلسکین شد. teleskin البته این واژه"تلسک" در لغتنامه به معنی خوشه کوچ