وفرةدیکشنری عربی به فارسیفراواني , وفور , بخشش , سخاوت , انعام , اعانه , شهامت , ازادمنشي , بخشايندگي
وفرةلغتنامه دهخداوفرة. [ وَ رَ ] (ع اِمص ) فراوانی و کثرت : ارض فی نبتها وفرة؛ زمینی که گیاه آن فراوان بود و کم نشده باشد. (ناظم الاطباء). || (اِ) موی مجتمع بر سر یا موی تانرمه
وفرةلغتنامه دهخداوفرة. [ وَ رَ ] (ع اِمص ) فراوانی و کثرت : ارض فی نبتها وفرة؛ زمینی که گیاه آن فراوان بود و کم نشده باشد. (ناظم الاطباء). || (اِ) موی مجتمع بر سر یا موی تانرمه
وفرتلغتنامه دهخداوفرت . [ وَ رَ ] (ع اِمص ) وفرة. فراوانی وبسیاری و کثرت . (ناظم الاطباء). رجوع به وفرة شود.
وفارلغتنامه دهخداوفار. [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وفرة، و آن موی مجتمع بر سر یا موی تا نرمه ٔ گوش است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به وفرة شود.