وفاضلغتنامه دهخداوفاض . [ وَف ْ فا ] (ع ص ) جعبه گر. (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات ). ترکش ساز. تیردان ساز.
وفاضلغتنامه دهخداوفاض . [ وِ ] (ع اِ) پوستکی که زیرآسیا گسترند. || جایی که آب در آن ایستد.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || ج ِ، وفضة، به معنی خریطه ٔ
وفازلغتنامه دهخداوفاز. [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وفز، به معنی شتابی و شتاب . (اقرب الموارد). رجوع به وفز شود.
اسد کاشیلغتنامه دهخدااسد کاشی . [ اَ س َ دِ ] (اِخ ) مؤلف ریاض العارفین آرد: اسمش قاضی اسداﷲ وفاضلی است صاحب جایگاه . بشیخ مؤمن اخلاص و ارادت داشت . کرامت بسیار از وی ظهور می کرد.
جعبه گرلغتنامه دهخداجعبه گر. [ ج َ ب َ / ب ِ گ َ ] (ص مرکب ) جَعّاب . (منتهی الارب ). وَفّاض .ترکش ساز. (ملخص اللغات خطیب ). جعبه فروش . جعبه ساز.
باب دستانیلغتنامه دهخداباب دستانی . [ دَ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن حسن بن نصربن خراسان بن عبداﷲ باب دستانی ، فقیهی حنفی وفاضلی موثق بود و در صفر سال 368 هَ . ق . در سمرقنددرگذشت . (از
خاویلغتنامه دهخداخاوی . (ع ص ) خوشمزه ، لذیذ. (ناظم الاطباء). || غیر مسکون . خراب . ویران . || بروی افتاده . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از تاج العروس ). ||
وفضةلغتنامه دهخداوفضة. [ وَ ض َ ] (ع اِ) خریطه ٔ شبان که در آن زاد و اسباب خود دارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || تیردان . (مهذب الاسماء). تیردان