وغوغلغتنامه دهخداوغوغ . [ وَغ ْوَ ] (اِ صوت ) آواز بانگ وزغ . (فرهنگ اسدی ). آواز وزغ یعنی غوک . (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : ای دهن بازکرده ابله وارسخنان گفته همچو وغوغ جغز. نج
وق وقلغتنامه دهخداوق وق . [ وَ وَ ] (اِ صوت ) وغ وغ . آواز سگ . عوعو. (یادداشت مرحوم دهخدا).- وق وق کردن ؛ عوعوکردن سگ . وغ وغ کردن .
وغوغفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. صدای سگ.۲. صدای قورباغه: ◻︎ ای دهنبازکرده ابلهوار / سخنان گفته همچو وغوغ چغز (نجیبی: شاعران بیدیوان: ۶۳۱).
وغ وغ صاحبلغتنامه دهخداوغ وغ صاحب . [ وَ وَ ح ِ/ ح َ ] (اِ مرکب ) بازیچه یعنی آلت بازیی است کودکان را که آوازی چون آواز مرغابی از آن برآید. (یادداشت مرحوم دهخدا). وغ وغ صاحاب (در تداو
وغ وغ ساحابفرهنگ انتشارات معین(وَ. وَ) (اِ.) = وغ وغ صاهاب : نوعی اسباب بازی ساخته شده از یک استوانة کاغذی که دو قاعدة آن را با مقوایی گِرد می بستند و درون آن مهره هایی قرار می دادند سپس با
وغ وغ صاحبلغتنامه دهخداوغ وغ صاحب . [ وَ وَ ح ِ/ ح َ ] (اِ مرکب ) بازیچه یعنی آلت بازیی است کودکان را که آوازی چون آواز مرغابی از آن برآید. (یادداشت مرحوم دهخدا). وغ وغ صاحاب (در تداو
وغ وغ ساحابفرهنگ انتشارات معین(وَ. وَ) (اِ.) = وغ وغ صاهاب : نوعی اسباب بازی ساخته شده از یک استوانة کاغذی که دو قاعدة آن را با مقوایی گِرد می بستند و درون آن مهره هایی قرار می دادند سپس با
وغواغلغتنامه دهخداوغواغ . [ وَغ ْ ] (اِ صوت ) وغ وغ . بانگ سگ . هاف هاف . (یادداشت مرحوم دهخدا). عوعو.