وعده دادنلغتنامه دهخداوعده دادن . [ وَ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) قول دادن به کسی برای اجرای عملی . قول دادن . (ناظم الاطباء) : همی وعده دهی امروز و فرداهمین امروز و فردایت مراکشت . باب
وَعْدَهُفرهنگ واژگان قرآنوعده ي او (کلمه "وعد" بدون همراهي با کلمه وعيد هم معناي وعده خير مي دهد و هم به معناي وعده شر . ولي اگر هر دو با هم در کلامي بيايند ، وعد به معناي وعده خير ، و
وعدهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بشارت، مژده، نوید ۲. بشارت، مژده، نوید ۳. پیمان، عهد، قرار، قول، میثاق ۴. دعوت، میعاد ۵. موعد، مهلت ۶. بار، دفعه، مرتبه ≠ وعید
زبان دادنلغتنامه دهخدازبان دادن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) وعده کردن و عهد کردن . (فرهنگ نظام ). کنایه از عهد و شرط کردن . (برهان قاطع). وعده و عهد و پیمان و شرط کردن . (غیاث اللغات ). ک
قول دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته ل دادن، وعده دادن، لبیکگفتن، عهد کردن، سوگند خوردن، عرضهکردن، اظهار کردن عهد بستن، امضا دادن، چک سفیدامضا دادن، بالش نرم زیر سر کسی