26 فرهنگ

1085 مدخل


وظیفه

vazife

۱. کاری که انسان مکلف به انجام دادن آن باشد.
۲. کار و خدمت.
۳. [قدیمی] جیرۀ روزانه.

خویشکار

۱. تکلیف، فریضه
۲. خدمت، رسالت، ماموریت، مسولیت
۳. شغل، عمل، کار
۴. نقش
۵. ادرار، حقوق، رستاد، شهریه، گذران، ماهیانه، مستمری، معاش، مقرری، مواجب

bonds, business, charge, duty, function, obligation, office, onus, place, responsibility, role or rôle, salary, task