وطیلغتنامه دهخداوطی ٔ. [ وَ ] (ع ص ) کوفته و سپرده زیر پا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوفته و نرم و سپرده زیر پای . (ناظم الاطباء). || شی ٔ وطی ٔ؛ ای بین الوطاءة. (منتهی الارب
وطیلغتنامه دهخداوطی . [ وَطْی ْ ] (ع مص ) آرامش با کسی . آرمیدن . جماع کردن . (غیاث اللغات ) : و الدخول الموجب للمهر هو الوطی قُبُلاً او دبراً. (شرایع علامه ٔ حلی ).طفل را نبود
وطیفرهنگ انتشارات معین(وَ) [ ع . وَطَء ] (ص .) 1 - پایمال کردن . 2 - سوار شدن بر اسب . 3 - در فارسی به معنای جماع کردن .
وطیدةلغتنامه دهخداوطیدة. [ وَ دَ ] (ع اِ) واحد وطائد. (ناظم الاطباء). قواعد و بنیان . (از اقرب الموارد).
وطینلغتنامه دهخداوطین . [ وَ ] (ع اِ) آن رسن را که عماری بدان بازبندند به تازی وطین خوانند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). رجوع به منقطعالوطین شود.
وطیئةلغتنامه دهخداوطیئة. [ وَ ءَ ] (ع اِ) نوعی از طعام که به شیر و خرمای خسته برآورده ترتیب دهند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || کشک شکرآمیخته . (ناظم الاطباء). پینوِ شکرآمیخت
وطیحلغتنامه دهخداوطیح . [ وَ ] (اِخ ) قلعه ای است به خیبر. (منتهی الارب ). قلعه ای است از قلعه های خیبر. (معجم البلدان ). رجوع به فتوح البلدان بلاذری ص 31 شود.
وطیدلغتنامه دهخداوطید. [ وَ ] (ع ص ) استوار و پای برجای کرده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || گران سنگ گردانیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
وطیدةلغتنامه دهخداوطیدة. [ وَ دَ ] (ع اِ) واحد وطائد. (ناظم الاطباء). قواعد و بنیان . (از اقرب الموارد).
وطینلغتنامه دهخداوطین . [ وَ ] (ع اِ) آن رسن را که عماری بدان بازبندند به تازی وطین خوانند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). رجوع به منقطعالوطین شود.
وطیئةلغتنامه دهخداوطیئة. [ وَ ءَ ] (ع اِ) نوعی از طعام که به شیر و خرمای خسته برآورده ترتیب دهند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || کشک شکرآمیخته . (ناظم الاطباء). پینوِ شکرآمیخت
وطیحلغتنامه دهخداوطیح . [ وَ ] (اِخ ) قلعه ای است به خیبر. (منتهی الارب ). قلعه ای است از قلعه های خیبر. (معجم البلدان ). رجوع به فتوح البلدان بلاذری ص 31 شود.