وضنلغتنامه دهخداوضن . [ وَ ] (ع مص ) دوتا کردن بعض چیزی را بر بعض . (منتهی الارب ). دوچند گردانیدن . (منتهی الارب ). || بر یکدیگر نهادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نوار
وضنلغتنامه دهخداوضن . [ وُ ض ُ ] (ع اِ) ج ِ وضین . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وضین شود.
مَّوْضُونَةٍفرهنگ واژگان قرآنمحكم بافته شده (ازکلمه وضن به معناي بافتن است البته بافتني شبيه بافتن زره )
وذنهلغتنامه دهخداوذنه . [ ] (ع اِ) نوع مصری حی العالم است . (ضریر انطاکی ). و لکلرک گوید: قوطولیدون است . مؤلف در یادداشتی نویسد: لکن گمان میکنم ابن بیطار وذنة را با وضنة خلط ک
وضینلغتنامه دهخداوضین . [ وَ ] (ع ص ) هر چیزی برهم چیده و دوتاکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) نوار و تنگ هودج پهن که از دوال یا موی بافند، یا آن جز از چرم نباشد. (منته
میضانةلغتنامه دهخدامیضانة. [ ن َ ] (ع اِ) کدوی خشک میان تهی . (منتهی الارب ، ماده ٔ وض ن ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).