پوسته پوسته شدنلغتنامه دهخداپوسته پوسته شدن . [ ت َ ت َ / ت ِ ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) صورت پوستکها گرفتن . به ورقه های نازک مبدل شدن .
رگة پوستهپوستهcrustified veinواژههای مصوب فرهنگستانرگهای که کانیهای پُرکنندة آن بهصورت لایهلایه بر روی سنگ دیواره نهشته میشوند
بژجلغتنامه دهخدابژج . [ ب َ ژُ ] (اِمص ) در فرهنگ میرزا ابراهیم بمعنی پی-دا کردن چیزی ن-وشته است ، و بژوج با واومعروف هم گ-ویند. رجوع به بژوج و برهان قاطع شود.
کتبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه وشته، نوشتهشده، دستی، محرف، مدادی، مرقوم، مکتوب، تحریرشده، مندرج، درجشده، ثبت / ضبطشده شکسته، چسبیده، متصل، منفصل چسبان خوش خط، بدخط، خرچنگ قورباغه
وجواژهنامه آزادوج از واژه های هندواروپایی است، و این زبان واژه های مشترکی در پارسی باستان و اوستایی و پارتی و پارسی میانه دارد. واژۀ وج در موارد مختلف به صورت وش و وز نیز ظاهر می شود. این تبدیل بستگی به حرف بعدی آن دارد، مثلاً هنگامی که پیش از حرف «ت» بیان گردد، تبدیل به حرف شین خواهد شد؛ مثل «وشته» که به معنی پری
وشتهلغتنامه دهخداوشته . [ ] (اِخ ) دهی جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . کوهستانی و سردسیری است . سکنه ٔ آن 782 تن . آب آن از رودخانه ٔ گرین . محصول آنجا غلات ، بنشن ، پنبه ، گردو و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است . راه مالرو
وشتهلغتنامه دهخداوشته . [ ] (اِخ ) دهی جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . کوهستانی و سردسیری است . سکنه ٔ آن 782 تن . آب آن از رودخانه ٔ گرین . محصول آنجا غلات ، بنشن ، پنبه ، گردو و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است . راه مالرو
وشتهلغتنامه دهخداوشته . [ ] (اِخ ) دهی جزو دهستان وسط بخش طالقان شهرستان تهران . کوهستانی وسردسیری است . سکنه ٔ آن 667 تن . آب آن از چشمه و رودخودکاوند و محصول آنجا غلات دیمی و آبی ، سیب زمینی ، میوه جات مختلفه و شغل اهالی زراعت است . عده ای برای تأمین معاش
درنوشتهلغتنامه دهخدادرنوشته . [ دَ ن َ وَت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) پیچیده . طی کرده : هم بر ورق گذشته گیرش واکرده و درنوشته گیرش .نظامی .
محسن آباد لاکوشتهلغتنامه دهخدامحسن آباد لاکوشته . [ م ُ س ِ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش لشت نشاء شهرستان رشت ، واقع در 5500 گزی شمال خاوری لشت نشاء با 456 تن سکنه . آب آن از چاه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران
وشتهلغتنامه دهخداوشته . [ ] (اِخ ) دهی جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . کوهستانی و سردسیری است . سکنه ٔ آن 782 تن . آب آن از رودخانه ٔ گرین . محصول آنجا غلات ، بنشن ، پنبه ، گردو و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است . راه مالرو
وشتهلغتنامه دهخداوشته . [ ] (اِخ ) دهی جزو دهستان وسط بخش طالقان شهرستان تهران . کوهستانی وسردسیری است . سکنه ٔ آن 667 تن . آب آن از چشمه و رودخودکاوند و محصول آنجا غلات دیمی و آبی ، سیب زمینی ، میوه جات مختلفه و شغل اهالی زراعت است . عده ای برای تأمین معاش