وثارلغتنامه دهخداوثار. [ وَ ] (ع اِمص ) پاسپردگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) هر چیز نرم . || بستر نرم . (ناظم الاطباء).
وثارلغتنامه دهخداوثار. [ وِ / وَ ] (ع اِ) ج ِ وثر. رجوع به وثر شود. || ج ِ وثیر. (ناظم الاطباء). رجوع به وثیر شود. || ج ِ وثیره . رجوع به وثیره شود. || (اِمص ) پاسپردگی . || (اِ
سارادختواژهنامه آزادنام دختری زیبا ومهربان می باشد ودر این جا دخت به معنی دختر وسارا به معنی خالص می باشد پس نام سارا دخت به معنی دختر خالص است وپاکیزه است.
سیفلیسلغتنامه دهخداسیفلیس . (فرانسوی ، اِ) سفلیس . سیفیلیس . مرض عفونی وساری که به ارث بطور مادرزادی به افراد منتقل میشود. عامل این ناخوشی باسیلی است مارپیچی بنام ترپونم پال این م
سانحلغتنامه دهخداسانح . [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) صیدی که از جانب دست چپ بطرف دست راست تیرانداز درآید و این طور صید را مبارک دانند و بارح را که ضد این است شوم گویند. (منتهی الارب ) (غی
ساریلغتنامه دهخداساری . (اِ) جانوری است که آن را سار نیز خوانند. (جهانگیری ) (شعوری ). پرنده ای است سیاه و خالدار که آن را سار هم میگویند. (برهان ) (آنندراج ). مرغی است سخنگوی س
سیرتلغتنامه دهخداسیرت . [ رَ ] (ع اِ) طریقه . (غیاث ). رفتار. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). عادت و طریقه . (آنندراج ). روش .رفتار : عهدها بست که تا باشد بیدار بودعهدها