وزةلغتنامه دهخداوزة. [ وَزْ زَ ] (ع اِ) مؤنث وز. (المنجد) (اقرب الموارد). ج ، وزات . (اقرب الموارد). رجوع به وَزّ شود.
وزةلغتنامه دهخداوزة. [ وَزْ زَ ] (ع اِ) مؤنث وز. (المنجد) (اقرب الموارد). ج ، وزات . (اقرب الموارد). رجوع به وَزّ شود.
کاسهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام وزه، گلدان، بطری، شیشه، کریستال محیط شفاف بانکه، لگن، لگنچه، آبدان، آفتابه لگن، بادیه، دبه پارچ، تُنگ، مشربه، قدح، جام، لیوان▼ بطری، صراحی، گل
وزاتلغتنامه دهخداوزات . [ وَزْ زا ] (ع اِ) ج ِ وَزَّة. (المنجد) (اقرب الموارد). رجوع به وزة و وز شود.
ساز زهیلغتنامه دهخداساز زهی . [ زِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) آلت موسیقی از ذوات الاوتار، که درآن زه بود وزه اعم است از سیم و زه بمعنی اخص یعنی وتر. و آن نوعی از آلات موسیقی است چ