منخللغتنامه دهخدامنخل . [ م ُ خ ُ / خ َ] (ع اِ) آردبیز. ج ، مناخل . (مهذب الاسماء). پرویزن . ج ، مناخل . (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پرویزن و غربال . (غیاث ) (آنندراج
وخشورلغتنامه دهخداوخشور.[ وَ / وُ ] (اِ) بر وزن دستور، پیغمبر و رسول را گویند و به ضم اول هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : با ندا نمودند وخشور رابدید آن سراپا ه
عوادلغتنامه دهخداعواد. [ ع َ دِ ] (ع اِ فعل ) امر است ، مثل نَزال ِ و تراک ، یعنی عود کن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). اسم فعل قیاسی است که بر وزن فَعال ِ آم
اسم آلتلغتنامه دهخدااسم آلت . [ اِ م ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در عربی اسم آلت بر دو قسم است : مشتق و غیرمشتق . اسم آلت مشتق از ثلاثی متعدی بنا شود و آن را سه وزن است مِفعَل
جریئةلغتنامه دهخداجریئة. [ ج َ ءَ ](ع اِ) کمینگاه صیاد. (ناظم الاطباء). خانه ٔ سنگی که ددان را در آن شکار کنند. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). خانه ٔ سنگی که سنگی بر بالای در