وزنالغتنامه دهخداوزنا. [ ] (اِخ ) دهی جزو دهستان قزقانچای بخش فیروزکوه شهرستان دماوند. سکنه 207 تن . آب آن از چشمه ٔ رخش رود و کیاکتل سرچشمه قزقانچای . محصول آنجا غلات ،بنشن و ش
لَا نُقِيمُفرهنگ واژگان قرآنبرپا نمي كنيم (عبارت "فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ ﭐلْقِيَامَةِ وَزْناً " يعني : پس اعمالشان تباه و بي اثر شد لذا ميزاني براي سنجش اعمال
اعثکلغتنامه دهخدااعثک . [ اَ ث َ ] (ع ص ) اعسر است وزناً و معنی ً. (منتهی الارب ). اعسر است و آن که با دست چپ کار میکند. (ناظم الاطباء). بمعنی اعسر است و آن کسی است که با دست چپ
عذابةلغتنامه دهخداعذابة. [ ع َ ب َ ] (ع اِ) این کلمه وزناً و معناً مانند عدابة است . (از اقرب الموارد). رجوع به عدابة شود.
ضندللغتنامه دهخداضندل . [ ض َ دَ ] (ع اِ) صندل است وزناً و معنی ً که کلان سر باشد (یا آن به صاد مهمله است ). (منتهی الارب ).