وزاغلغتنامه دهخداوزاغ . [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وزغة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به معنی کربسه ها یاجانوری شبیه کربسه . (آنندراج ). رجوع به وزغة شود.
ازرق چشملغتنامه دهخداازرق چشم . [ اَ رَ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) که چشم کبود وزاغ دارد: و ایشان [ مردم اندلس ] مردانی اند سپیدپوست و ازرق چشم . (حدود العالم ). و رجوع به ازرق شود.
غرلغتنامه دهخداغر. [ غ َ ] (پسوند) (ظاهراً مبدل گر) پساوند در آخر بعض اسامی امکنه ، مانند وزاغر، کاشغر، خشاغر، شادغر.
وزغةلغتنامه دهخداوزغة. [ وَ زَ غ َ ] (ع اِ) سام ابرص .(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کربسه یا جانوری است شبیه کربسه و بدانجهت به این نام خوانده شده که سبک و چست و تیزحرکت است .