ورکانةلغتنامه دهخداورکانة. [ وَ ن َ ] (ع ص ) زن کلان سرین . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
علی آباد ورکانهلغتنامه دهخداعلی آباد ورکانه . [ ع َ دِ وَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان واقع در 17 هزارگزی جنوب خاوری همدان و یک هزارگزی ورکانه . ناح
آراملغتنامه دهخداآرام . (اِ) سَکن . سکون . آرامش . ثبات . مقابل جُنبش . تَوَقف . درنگ . || آهستگی . مقابل شتاب : من اینجا دیر ماندم خوار گشتم عزیز از ماندن دائم شود خوارچو آب ان
دستکارلغتنامه دهخدادستکار.[ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) به دست کارنده . (برهان ). صانع و استاد هنرمند. (غیاث ). استاد چابکدست ماهر که دستکاری چیزها کند چون جراح و کحال و روشنگر. (انج
اعمی دیدهلغتنامه دهخدااعمی دیده . [ اَ ما دی دَ / دِ ] (ص مرکب ) کورچشم . نابینا. آنکه بینایی چشم از دست داده : ور تو اعمی دیده ای بر دوش احمد دار دست کاندرین ره قائد تو مصطفی به مصط
گرویدنلغتنامه دهخداگرویدن . [ گ ِ رَ دَ ] (مص ) پهلوی ، ویرویستن (از ویراو باور کردن . گمان کردن )، پازند، وروئیستن (از اوستا، ور ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). ایمان آوردن . (برهان
راستگولغتنامه دهخداراستگو. (نف مرکب ) صادق . مقابل کاذب و دروغگو. (ناظم الاطباء). راستگوینده . صادق القول . راست گفتار. صادق الوعد : و آن نخستین چون گواه عدل است و راستگو. (تاریخ