گرفتنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ستاندن.۲. به چنگ آوردن.۳. دریافت کردن.۴. (مصدر لازم) [مجاز] درهم شدن.۵. [مجاز] بازخواست؛ مؤاخذه: ◻︎ حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او / ور به حق گفت جدل با
گاو تازیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهاشتلم کردن و رجز خواندن و تهدید کردن دشمن: ◻︎ ور گمان گاوتازی دارد اینک حاضرم/ گر نمیتازی نمیدانم هماهنگی مکن (عرفی: لغتنامه: گاوتازی).
ورق چیندارcorrugated plateواژههای مصوب فرهنگستانورق فولادی یا سیمانی الیافدار نسوز (asbesto-cement) که بهصورت چیندار ساخته میشود و در پوشش سقف و دیوار ساختمانها به کار میرود
داالفیلفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمرضی که در پای انسان پیدا میشود و رگهای ساق پا ورم میکند و پای آدمی مانند پای فیل بزرگ و متورم میگردد؛ واریس؛ پاغر؛ پاغره. Δ این عارضه در سایر اعضای
شاه چینیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهعصارۀ گیاهی که در چین میروید. خشکشدۀ آن را در طب قدیم برای تخفیف درد و ورم روی عضو میمالیدند.