ورودیلغتنامه دهخداورودی . [ وُ ] (ص نسبی ) منسوب به ورود.- در ورودی ؛ دری که از آن به جایی وارد میشوند. در برابر در خروجی . || آنچه مربوط به ورود و دخول کسان در جایی باشد.- امتحانات ورودی ؛ کنکور.
ورودیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به ورود، آن چه مخصوص و مربوط به ورود و دخول کسان در جایی باشد: در ورودی ، امتحانات ورودی .
دریچة ورودیbooby hatch, companion hatchواژههای مصوب فرهنگستاندهانة ورودی کوچکی برای تردد از عرشة آزاد در کشتی یا انبار بدون باز کردن درِ انبار
بلیت ورودیentrance ticket, admission ticketواژههای مصوب فرهنگستانبلیتی که به شخص اجازۀ ورود به مکانی را میدهد
پلکان ورودیaccommodation ladderواژههای مصوب فرهنگستانسازهای فلزی یا چوبی یا ترکیبی از هر دو که در طرفین بدنۀ کشتی نصب میشود و پس از باز شدن برای رفتوآمد به داخل کشتی از آن استفاده میشود
رهبندی ورودیinput impedanceواژههای مصوب فرهنگستانرهبندی دو سر پایانۀ ورودی شبکهای چهارپایانهای هنگامی که پایانههای خروجی آن اتصالکوتاه هستند
رهدهی ورودیinput admittanceواژههای مصوب فرهنگستانرهدهی دو سر پایانۀ ورودی شبکهای چهارپایانهای در هنگامی که پایانههای خروجی آن اتصالکوتاه هستند
ورودیهلغتنامه دهخداورودیه . [ وُ دی ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) حق و پولی که بابت وارد شدن به جایی باید پرداخت : ورودیه برای رفتن به باغ وحش . حق دخول در جایی . مانند انجمن ،مدرسه ، و غیره . حق الورود. (از فرهنگ فارسی معین ).
ورودیهفرهنگ فارسی معین(وُ یِّ) [ ازع . ] (اِ.) حق وجهی که بابت داخل شدن در جایی پرداخت می شود، حق الورود.
ورودیهلغتنامه دهخداورودیه . [ وُ دی ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) حق و پولی که بابت وارد شدن به جایی باید پرداخت : ورودیه برای رفتن به باغ وحش . حق دخول در جایی . مانند انجمن ،مدرسه ، و غیره . حق الورود. (از فرهنگ فارسی معین ).
عمر مرورودیلغتنامه دهخداعمر مرورودی . [ ع ُ م َ رِ م َرْوْ ] (اِخ ) ابن محمدبن خالدبن عبدالملک مرورودی یا مروالرودی . مشهور به ابن خالد. وی نواده ٔ خالد است که متصدی امر رصد زمان مأمون بوده . عمربن محمد نیز از راصدان اسلام به شمار می رود و دارای زیج مختصری در تعقیب طریقه ٔ جدش می باشد و کتاب تعدیل
خدمات مسدودسازی برخوانی بینالمللی ورودیواژههای مصوب فرهنگستان← خدمات مسدودسازی تماس بینالمللی ورودی
خدمات مسدودسازی تماس بینالمللی ورودیoperator call-in barringواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که تماسهای بینالمللی ورودی مشترک را مسدود میکند متـ . خدمات مسدودسازی برخوانی بینالمللی ورودی
دریچۀ گرمکن هوای ورودیexhaust heat control valve, manifold control valve, MCVواژههای مصوب فرهنگستاندریچهای که بخشی از دود حاصل از احتراق را برای گرم کردن مخلوط سوخت و هوا به اطراف چندراهۀ هوا هدایت میکند و با دماپا یا خلأ ناشی از جریان یا رایانه تنظیمپذیر است