ورمدیکشنری فارسی به انگلیسیedema, inflammation, puffiness, swell, tumescence, tumidity, turgidity, turgidness
ذات الریهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدرد، ورم، و چرکی که بر اثر سرماخوردگی شدید و گریپ در ریه پیدا میشود؛ ورم شش؛ پنومونی؛ سینهپهلو.
زبدلغتنامه دهخدازبد. [ زُ ] (ع اِ) کفک شیر و سرشیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ). || آنچه بوسیله ٔ جنبانیدن و حرکت دادن (مشک و مانند آن ) از شیر گاوو گوسفند گرفته می
اذخرلغتنامه دهخدااذخر. [ اِ خ ِ ] (ع اِ) گیاهی است خوشبوی که آنرا کوم خوانند. (منتهی الارب ). دوائی است . (نزهةالقلوب ). دو گونه است : عرابی است و مرغزاری . عرابی سرخ بود و بوی
راوندلغتنامه دهخداراوند. [ وَ ] (اِ) ریسمانی که خوشه های انگور بر آن آویزند و جامه و فوطه و ازار و لنگی و مانند آن بر بالای وی اندازند. (ناظم الاطباء) (برهان ) (از آنندراج ) (انج
ذات الریةلغتنامه دهخداذات الریة. [ تُرْری ی َ ] (ع اِ مرکب ) درد شُش . (مهذب الاسماء). آماس شش . التهاب و آماسی در شش با درد و سرفه و تب و تنگی نفس . و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید