ورفلغتنامه دهخداورف . [ وَ ] (ع اِ) آنچه رقیق و تنک باشد از پیرامون جگر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). لبه ٔجگر. آنجای از کناره های جگر که نازک باشد. (ناظم الاطب
ورفلغتنامه دهخداورف . [ وَ رَ ] (ع مص ) گسترده شدن و دراز شدن و کشیده شدن سایه . (از اقرب الموارد از لسان العرب ). رجوع به مدخل قبل شود.
ورفانلغتنامه دهخداورفان . [ وَرْ رَ ] (ص ) شفیع. شفاعت کننده . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درخواست کننده ٔ جرم و گناه . (برهان ) (آنندراج ). درخواست نماینده ٔ بخشش گناه .
آمد و رفتلغتنامه دهخداآمد ورفت . [ م َ دُ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) رفت و آمد. آمد و شد. تردّد. مراوَده . ایاب و ذهاب .