ورشتانلغتنامه دهخداورشتان . [ وُ رَ ] (اِ) تبدیل فرستادن است ، فاء و واء با یکدیگر بدل شده و در اصل فرستادن و فرشتان مخفف فرستادگان است یعنی پیغمبران و فرسته و فرشته نیز یک معنی دارد. (انجمن آرا) (آنندراج ). برروشنان . رجوع به برروشنان شود.
گورستانلغتنامه دهخداگورستان . [ رِ ] (اِ مرکب ) قبرستان . (آنندراج ). مرزغن . مرغزن . (برهان ). بَلَد. جَبّان . جَبّانة. (منتهی الارب ). مقبرة [ م َ ب َ رَ / م ُ ب َ رَ / م َ ب ِ رَ ] . (ترجمان القرآن ) (دهار)(منتهی الارب ). مَق
ورستانلغتنامه دهخداورستان . [ وَ رَ ] (اِ) امت پیغمبر را گویند مطلقاً از هر پیغمبر که باشد. (برهان ). پیرو پیغمبر و امت پیغمبر و ورشنان و حواری پیغمبر هر پیغمبری که باشد. وَرِستان . (ناظم الاطباء). مصحف برروشنان .
ورستانلغتنامه دهخداورستان . [ وَ رِ ] (اِ) امت . (سروری ). امت پیغمبر. (آنندراج ) (برهان ). و به این معنی با شین نقطه دار و نون هم آمده است . (برهان )(آنندراج ). مصحف برروشنان . رجوع به وَرَستان شود.
گورستانفرهنگ فارسی عمیدجایی که مردگان را زیر خاک میکنند؛ سرزمینی که در آن گور بسیار باشد؛ قبرستان؛ وادی خاموشان.