ورزملغتنامه دهخداورزم . [ وَ رَ ] (اِ) آتش باشد که به زبان عربی نار گویند. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (برهان ) (آنندراج ) : تیر پرتاب تو در دیده ٔ بدخواه تو بادتا بود راستی تیر
ورزمانmassageواژههای مصوب فرهنگستاناستفاده از یک رشته حرکات منظم، مانند مالش و فشار و ضربه و مشتومال برای افزایش گردش خون و تقویت ماهیچهها و بافتهای نرم که به رفع خستگی و آرامش فرد منجر میش
ورزماندرمانیmassage therapyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش درمان که در آن برای التیام بافتهای نرم بدن و حفظ سلامتی از دستورزی (manipulation) استفاده میشود متـ . ماساژدرمانی
ورزمان قلبیcardiac massage, heart massageواژههای مصوب فرهنگستانفشار دادن مکرر و منظم قلب، چه بهصورت مستقیم در هنگام جراحی و چه از روی قفسۀ صدری، برای تداوم جریان خون یا بازگرداندن آن به حالت طبیعی بعد از ایست قلبی متـ . ما