وردآوردلغتنامه دهخداوردآورد. [ ] (اِخ ) دهی جزء بخش کن شهرستان تهران ، یکهزارگزی شمال راه شوسه ٔ تهران - کرج ، واقع در دامنه . سکنه ٔ آن 438 تن و آب آن از قنات و نهر کرج تأمین می
وردآوردواژهنامه آزادآورد و بُرد - جابجایی- ترابری -حمل و نقل- نقل و انتقال-نام منطقه ای در نزدیکی تهران و کرج
ورآورد کردنلغتنامه دهخداورآورد کردن . [ وَ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برآورد کردن . دیدن به چیزی . دیدن به چیزی بلند از زیر تا بالا یا از بالاتا زیر. (یادداشت مرحوم دهخدا). بنظر دقت نگریست
ورآوردنلغتنامه دهخداورآوردن . [ وَ وَ دَ ] (مص مرکب ) کندن چیزی که به جائی چسبیده باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). چیزی را از جای خویش کندن . (فرهنگ فارسی معین ).
وردیجواژهنامه آزادوَردیج؛ نام یکی از روستاهای شمال غرب تهران است و در بخش کن قرار دارد. پیشینۀ این روستا بالغ بر دویست سال است. امروزه شهر مادر این روستا وَرداوَرد تهران است. ||
بادامکلغتنامه دهخدابادامک . [ م َ ] (اِ مصغر) نام نوعی درخت بادام که در اطراف کرج میروید . (درختان جنگلی ساعی ج 1 ص 227). بارشین . جرگه . || گونه ای از بادام وحشی که در کوههای اطر
خرم رودلغتنامه دهخداخرم رود. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) یکی ازدهستانهای سه گانه ٔ شهرستان تویسرکان . این دهستان درشمال شهرستان واقع و محدود است از طرف شمال به بخش اسدآباد شهرستان ، از جنو
ورآورد کردنلغتنامه دهخداورآورد کردن . [ وَ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برآورد کردن . دیدن به چیزی . دیدن به چیزی بلند از زیر تا بالا یا از بالاتا زیر. (یادداشت مرحوم دهخدا). بنظر دقت نگریست
ورآوردنلغتنامه دهخداورآوردن . [ وَ وَ دَ ] (مص مرکب ) کندن چیزی که به جائی چسبیده باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). چیزی را از جای خویش کندن . (فرهنگ فارسی معین ).