ورتافتنلغتنامه دهخداورتافتن . [ وَ ت َ ] (مص مرکب ) برتافتن و پیچیدن و لگد زدن و لگد کردن . (ناظم الاطباء).
تسرعلغتنامه دهخداتسرع . [ ت َ س َرْ رُ ] (ع مص ) شتافتن بسوی بدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بشتافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). || پیشی گ
شزرلغتنامه دهخداشزر. [ ش َ ] (ع مص ) به دنبال چشم نگریستن کسی را از غضب و یا از تکبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نگریستن به گوشه ٔ چشم به خشم ی