ورتاجلغتنامه دهخداورتاج . [ وَ ] (اِ) آتش پرست و آفتاب پرست باشد و بعضی گویند گلی است سرخ رنگ چون آفتاب به سمت الرأس رسد بشکفدو آن را خبازی و نان کلاغ گویند و بعضی دیگر گویند گی
وراجی کردنگویش اصفهانی تکیه ای: verrâǰi bekeri طاری: verrâǰi kard(mun) طامه ای: verrâǰi kardan طرقی: verrâǰi kardmun کشه ای: verrâǰi kardmun نطنزی: verrâǰi kardan
درتاجلغتنامه دهخدادرتاج . [ دَ ] (اِ) گیاهی است عاشق آفتاب زیرا که به هر طرف که آفتاب گردد او نیز گردد و آنرادر عراق توله گویند. (برهان ) (از آنندراج ) (اوبهی ).گیاه آفتابگردان .
پنیرکفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگیاهی با برگهای پَهن و چین‌خورده که همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب می‌گردد؛ نان کلاغ؛ ورتاج.
پنیرکلغتنامه دهخداپنیرک . [ پ َ رَ ] (اِ مرکب ) گیاهی است که در مناطق معتدله روید با گلی سرخ و روشن و در طب بکار است . و شبیه به خطمی با برگهای خرد و همیشه میل به جانب آفتاب دارد
خبازیلغتنامه دهخداخبازی . [ خ ُب ْ با ] (ع اِ) گیاهی است شبیه به خطمی و آنرا «خطمی کوچک » و «دبوسک » و «دبوکی » و «باب سنجاب » و «خبیز» نیز میگویند . (از ناظم الاطباء). نوعی از خ