وراندازلغتنامه دهخداورانداز. [ وَ اَ ] (اِمص مرکب ) بازدید. تخمین . (فرهنگ فارسی معین ). نگاه ژرفی است که از روی خریداری به کسی یا چیزی یا جائی کرده شود. (آنندراج ). رجوع به وراندا
ورانیةلغتنامه دهخداورانیة. [ وَ ی َ ] (ع اِ) کون . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اِست . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ورانبرلغتنامه دهخداورانبر. [ وَ رام ْ ب َ ] (ق مرکب ، اِ مرکب ) آن طرف . (برهان ) (ناظم الاطباء). آن جانب . (ناظم الاطباء). آن سو. (برهان ) (از ناظم الاطباء). جانب و طرف . (انجمن
ورانداختنلغتنامه دهخداورانداختن . [ وَ اَ ت َ ] (مص مرکب ) متعدی ورافتادن . منسوخ کردن . از مد انداختن . (فرهنگ فارسی معین ). نسخ کردن . (یادداشت مؤلف ). از بین بردن . نیست و نابود