ودیلغتنامه دهخداودی . [ وَ دا ] (ع اِ) هلاک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هلاک و تباهی . || خونریزی . (ناظم الاطباء).
ودیلغتنامه دهخداودی . [ وَ دی ی ] (ع اِ) آب مرد که بعد از بول برآید. (منتهی الارب ). آب غلیظ سپید که پس از بول برآید. (ناظم الاطباء). رجوع به وَدْی ْ شود. || نهال ریزه ٔ خرما.
ودیلغتنامه دهخداودی . [ وَدْی ْ] (ع مص ) دیَه . نزدیک گردانیدن کار. || نره فرو رها کردن اسب جهت بول یا گشنی کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ودی انداختن
ودیةلغتنامه دهخداودیة. [ وَ دی ی َ ] (ع اِ) یکی ودی و آن نهال ریزه ٔ خرماست . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ودی شود.