وحوفةلغتنامه دهخداوحوفة. [ وُ ف َ ] (ع مص ) افزون گشتن و انبوه و پیچیده شدن بیخ های گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). افزون گشتن گیاه و موی و پیچیده شدن بیخ های آن . (ناظم الاطبا
وحافةلغتنامه دهخداوحافة. [وَ ف َ ] (ع مص ) وحوفة. افزون گشتن و انبوه و پیچیده شدن بیخهای گیاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (شرح قاموس ) (آنندراج ). || بسیار نیک
وحوحةلغتنامه دهخداوحوحة. [ وَح ْ وَ ح َ ] (ع اِ) آواز گلوگرفته . (منتهی الارب ). || (مص ) دمیدن در دست از سختی سرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بانگ کردن با گرفتگی گلو. (ت
وحفةلغتنامه دهخداوحفة. [ وَ ف َ ] (ع اِ) آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بانگ و آواز. (ناظم الاطباء). || سنگ سیاه .ج ، وِحاف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
وحودةلغتنامه دهخداوحودة. [ وُ دَ ] (ع مص ) وحادة. وحود. وحد. وحدة. حدة. تنها و یکتا ماندن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
وحافةلغتنامه دهخداوحافة. [وَ ف َ ] (ع مص ) وحوفة. افزون گشتن و انبوه و پیچیده شدن بیخهای گیاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (شرح قاموس ) (آنندراج ). || بسیار نیک
وحوحةلغتنامه دهخداوحوحة. [ وَح ْ وَ ح َ ] (ع اِ) آواز گلوگرفته . (منتهی الارب ). || (مص ) دمیدن در دست از سختی سرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بانگ کردن با گرفتگی گلو. (ت
وحفةلغتنامه دهخداوحفة. [ وَ ف َ ] (ع اِ) آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بانگ و آواز. (ناظم الاطباء). || سنگ سیاه .ج ، وِحاف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
وحودةلغتنامه دهخداوحودة. [ وُ دَ ] (ع مص ) وحادة. وحود. وحد. وحدة. حدة. تنها و یکتا ماندن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).