وحشیلغتنامه دهخداوحشی . [ وَ ] (اِخ ) ابن حرب . یکی از صحابیان است که در جاهلیت حمزه سیدالشهداء عموی پیغمبر را کشت و در اسلام مسیلمه ٔ کذاب را. (منتهی الارب ). رجوع به حمزه در ه
تار شدنلغتنامه دهخداتار شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تار گشتن . تار گردیدن . تیره شدن . تاریک شدن : چنین گفت کاکنون سر بخت اوی شود تار و ویران شود تخت اوی . فردوسی .شمع خرد گیر چو د