وجوهاتلغتنامه دهخداوجوهات . [ وُ ] (ع اِ) ج ِ وجوه . در تداول آنچه از مال زکوة و خمس و رد مظالم به مجتهدین خاصه با علم آنان برند و او آن را به مستحقین قسمت کند و آن را وجوهات بریه
وجوهاتفرهنگ انتشارات معین(وُ) [ ع . ] (اِ.) جِ وجوه . 1 - پول ها. 2 - آن چه بابت خمس و زکات در اختیار علمای روحانی قرار داده می شود.
وجوهانلغتنامه دهخداوجوهان .[ وُ ] (اِ) ج ِ وجوه و وجه به معنی مهتران و اعیان : سعدبن وقاص را... با اشراف و مبارزان و وجوهان عرب سوی کارزار عجم فرستاد. (مجمل التواریخ ).
اِخْتلافُ وُجَّهاتِ النَّظَرِدیکشنری عربی به فارسیاختلاف ديدگاهها , اختلاف عقايد , اختلاف آراء , فقدان اتفاق نظر
محفظةدیکشنری عربی به فارسیکيسه , جيب , کيسه پول , کيف پول , پول , دارايي , وجوهات خزانه , غنچه کردن , جمع کردن , پول دزديدن , جيب بري کردن , کيف جيبي
purseدیکشنری انگلیسی به فارسیکیف پول، کیف زنانه، پول، کیسه، کیسه پول، دارایی، وجوهات خزانه، جمع کردن، جیب بری کردن
pursesدیکشنری انگلیسی به فارسیکیف پول، کیف زنانه، پول، کیسه، کیسه پول، دارایی، وجوهات خزانه، جمع کردن، جیب بری کردن
بریةلغتنامه دهخدابریة. [ ب ِرْ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث بِرّی ، منسوب به بِرّ. و رجوع به بِرّ و بِرّی شود.- وجوه (وجوهات ) بریة ؛ نقدها که بر سبیل مبرات دهند. (یادداشت دهخدا)
مؤدیلغتنامه دهخدامؤدی . [ م ُ ءَدْ دی ] (ع ص ) اداکننده و گزارنده و پردازنده حق کسی را. (ناظم الاطباء). گزارنده . اداکننده . پرداخت کننده . || وام دار. خراج گذار. (یادداشت مؤل