وجودیه ٔ لادائمةلغتنامه دهخداوجودیه ٔ لادائمة. [ وُ دی ی َ ی ِ ءِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطقی ) (قضیه ٔ...) نزد منطقیان مطلقه ٔ عامه را نامند با قید لادوام به حسب ذات و آن م
وجودیه ٔ لاضروریةلغتنامه دهخداوجودیه ٔ لاضروریة. [ وُ دی ی َ ی ِ ض َ ری ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطقی ) (قضیه ٔ...) مطلقه ٔ عامه را نامند با قید لاضرورة به حسب ذات مانند
وجودیلغتنامه دهخداوجودی . [ وُ دی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به وجود. خلاف عدمی . (اقرب الموارد) (المنجد). || (اصطلاح منطقی )آنچه که سلب جزو مفهوم آن نباشد و مقابل آن عدمی است که سل
مرکبهلغتنامه دهخدامرکبه . [ م ُ رَک ْ ک َ ب َ ] (از عربی ص ، اِ) رجوع به مرکب و مرکبة و مرکبات شود.- اعضای مرکبه ؛ اعضای آلیه . رجوع به «اعضاء» و «آلیه » شود.- حمی مرکبة ؛ تبی ک
لادوام ذاتیلغتنامه دهخدالادوام ذاتی . [ دَ م ِ ] (ص مرکب ) (اصطلاح منطق ) سلب کردن حقی از شیئی وقتی از اوقات چنانکه کل کاتب متحرک الاصابع بالضرورةمادام کاتباً ای لاشی ٔ من الکاتب بمتحر
حاللغتنامه دهخداحال . (ع اِ) کیفیت . چگونگی . وضع. هیأت . گونه . شکل . جهت . بث ّ. دُبّة. دُب ّ. حالت . طبق . هِبّة. اهجورة. اهجیراء. اِهجیری . هجیر. هجّیرة. هجّیری ̍. طِب ْء.
اجماعلغتنامه دهخدااجماع . [ اِ ] (ع مص ) عزم کردن بر کاری . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). || اتفاق کردن جماعت بر کاری . متفق شدن . || گرد آمدن بر. || جمله کردن چیزی را. (منتهی ال
ضرورتلغتنامه دهخداضرورت . [ ض َ رو رَ ] (ع اِ)ضرورة. نیاز و حاجت . (منتهی الارب ). حاجت . (منتخب اللغات ) : اکنون ضرورتی پیش آمده است . (کلیله و دمنه ). درویشی را ضرورتی پیش آمد