وثابةلغتنامه دهخداوثابة. [ وَث ْ ثا ب َ ] (ع ص ) سریعة: فرس وثابة. (اقرب الموارد). || زن بسیار برجهنده . (ناظم الاطباء).
وثبةدیکشنری عربی به فارسیبسرعت رفتن , بسرعت انجام دادن , فاصله ميان دو حرف , اين علا مت ( ? ) , بشدت زدن , پراکنده کردن
وثاءةلغتنامه دهخداوثاءة. [ وَ ءَ ] (ع اِمص ) کفتگی که به گوشت رسد و بس یا دردگینی استخوان و عیب آن بی شکستگی یا جداشدگی گوشت از استخوان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج )
وثاءةلغتنامه دهخداوثاءة. [ وَ ءَ ] (ع اِمص ) کفتگی که به گوشت رسد و به استخوان نرسد و گویند دردگینی استخوان بدون شکستگی ، و گویند جداشدگی . || (مص ) کفته شدن گوشت بی شکستگی . (از
وثبیلغتنامه دهخداوثبی . [ وَ ث َ با ] (ع ص ) زن بسیار برجهنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گویند:فرس وثبی و ناقة وثبی ؛ ای وثابة. (اقرب الموارد).