وقورةلغتنامه دهخداوقورة. [ وُ رَ ] (ع مص ) وَقَر. نشستن . (منتهی الارب ). || باوقار نشستن . در خانه نشستن . (اقرب الموارد). رجوع به وقر و وقور شود.
وقورةلغتنامه دهخداوقورة. [ وُ رَ ] (ع مص ) وَقَر. نشستن . (منتهی الارب ). || باوقار نشستن . در خانه نشستن . (اقرب الموارد). رجوع به وقر و وقور شود.
واتورهلغتنامه دهخداواتوره . [ رَ / رِ ](اِ)چشم غره . - واتوره رفتن به کسی ؛ چشم غله ، چشم زهره بدو رفتن . چشم آغیل رفتن .
وترةلغتنامه دهخداوترة. [ وَ ت َ رَ ] (ع اِ) برگزیده و بهترین از هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). در اقرب الموارد حِتار کل شی ٔ آمده نه خیارکل شی ٔ بنابر این ح
وتوحةلغتنامه دهخداوتوحة. [ وُ ح َ ] (ع مص ) وتاحة. (ناظم الاطباء). کم گردیدن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (المنجد). رجوع به وتاحة شود.
وتیرةلغتنامه دهخداوتیرة. [ وَرَ ] (ع اِ) کینه یا ستم و افزونی در آن . || پاره ٔ زمین باریک و دراز و سطبر گسترده ٔ هموار ونرم . || حلقه ٔ تیراندازی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )