وتددیکشنری عربی به فارسیکمرنگ , رنگ پريده , رنگ رفته , بي نور , رنگ پريده شدن , رنگ رفتن , در ميان نرده محصور کردن , احاطه کردن , ميله دار کردن , نرده , حصار دفاعي , دفاع , ناحيه محصور
وتدلغتنامه دهخداوتد. [ وَ ] (ع مص ) کوفتن میخ را. || کوفته شدن میخ . لازم و متعدی به کار رود. (ناظم الاطباء). || ثابت شدن . || ثابت گردانیدن . (المنجد).
وتدلغتنامه دهخداوتد. [ وَ ت َ ] (ع مص ) میخ کوفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). میخ زدن . (تاج المصادر). || کوفته شدن میخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ثابت گردیدن . (منتهی ال
وتدلغتنامه دهخداوتد. [ وَ ت ِ ] (ع اِ) میخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تندی درون گوش یا پیش آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (در اصطلاح علم
وتدفرهنگ انتشارات معین(وَ تَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - میخ چوبی یا فلزی . ج . اوتاد. 2 - یکی از ارکان سه گانة عروض .
وطدلغتنامه دهخداوطد. [ وَ ] (ع مص ) طِدَة. پای برجای کردن و استوار گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). استوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). گران سنگ ساختن . (من
وتد واتدلغتنامه دهخداوتد واتد. [ وَ ت َ دِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ) تأکید است چون شغل شاغل . یعنی میخ استوار محکم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
وتداتلغتنامه دهخداوتدات . [ وَ ت ِ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی است تاریخی عرب را. رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
وتدالارضلغتنامه دهخداوتدالارض . [وَ ت َ دُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) یکی از اوتاد اربعه ٔ منجمین . (مفاتیح العلوم خوارزمی ). رجوع به وتد شود.
وتدانلغتنامه دهخداوتدان . [ وَ ت ِ / ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ وتد. دو تندی درون گوش یا پیش گوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) رجوع به وتد شود.